یادداشتهای روزانه

ساخت وبلاگ
میخام بگم که یه سال گذشت  ازونروزی که ننه ام با کلی فحش و بی احترامی مجبورم کرد ازخونه بذارم و بیام تو همین خونه ای که فقط دو تیکه موکت کهنه داشت تو اتاقاش. فکرم به هم میریزه اون شب چطوری زدم از خونه بیرون. خیلی سخت بود خیلی...اهمیتی براش نداشتم چون اصلا سراغمو نگرفت.....اون چند روز خیلی سخت و وحشتناک بود. همش دنبال گریه وزاری بودم .همش دنبال دلیل میگشتم که یادداشتهای روزانه...
ما را در سایت یادداشتهای روزانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9soly618 بازدید : 61 تاريخ : پنجشنبه 21 تير 1397 ساعت: 14:01

دیروز سردرد بدی داشتم .هوا خیلی خیلی گرمه.همش اب و روغن قاطی میکنم.عصری مریم زنگید .یکم با اون حرفیدم  .تی وی نیگا کردم که زهرا زنگید ...شام سبک خوردم ...بعد شام خاله کوچیکه زنگید..دیدم سردردم تموم نمیشه .تا دیر وقت نتونستم بخابم.وحشتناکه این گرما .بقولی سرد میشه مینالیم.گرم میشه مینالیم...داشتم حساب  کتاب میکردم که احتمالا نتونم مبل وتخت بگیرم.چون چشمم به ا یادداشتهای روزانه...
ما را در سایت یادداشتهای روزانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9soly618 بازدید : 76 تاريخ : پنجشنبه 21 تير 1397 ساعت: 14:01

دیروز صبحی واقعا حالم بد  بود و فقط تونستم با ناپروکسن500 صداهای اضافیمو خفه کنم.حتی پام گرفته بود و لی خب مجبور بودم بشینم وکارامو انجام بدم. یه لحظه دیدم مامانم داره میاد .میخاست بره بانک .یکم نشستیم حرفیدیم . یه دونه انگشتر طلا دارم که همیشه پیشمه.گفتم حساب کتابام اگه تااخر ماه جور درنیاد باید اینو بفروشم .اگه کارات تموم شد اینو یه قیمت بکن .1500 دربیاد ک یادداشتهای روزانه...
ما را در سایت یادداشتهای روزانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9soly618 بازدید : 73 تاريخ : پنجشنبه 21 تير 1397 ساعت: 14:01